علی محمد مؤدب/
40 سالگی انقلاب انگار قدری شبیه چهارمین خان رستم است. رویارویی با دشمنی ضعیف که اگر از خدا غافل شویم میتواند ما را نابود کند، خان چهارم رستم در هفت خان، داستان حضور پیرزن جادوگری است که با ظاهری جوان قصد فریب پهلوان را دارد.
رستم خسته از نبردها به ناگاه با سفرهای هفت رنگ روبهرو میشود و سازی مییابد، به نیت خستگی در کردن بر کنار سفره مینشیند و طنبور را برمیدارد و آواز میخواند و از غصههای دل خودش میگوید. مضمون آوازی که رستم میخواند بسیار جالب است؛ او در این آواز از حماسههای خود میگوید و از وضعیتش ناله میکند: «که آواره و بد نشان رستم است / که از روز شادیش بهره غم است... همه جای جنگست میدان اوی / بیابان و کوه است بستان اوی... همه جنگ با شیر نر و اژدهاست/ کجا اژدها از کفش نا رهاست... می و جام و بویا گل و میگسار/ نکردست بخشش ورا کردگار... همیشه به جنگ نهنگ اندر است/ و گر با پلنگان به جنگ اندر است»
این نق نق و ناشکری رستم سبب میشود زن جادوگر زمینه را فراهم ببیند و خود را به شکل زنی جوان بیاراید. رستم از دیدار او خوشحال میشود و بسم الله میگوید تا معاشرتی و عشرتی داشته باشد: «چو آواز داد از خداوند مهر/ دگرگونهتر گشت جادو به چهر... روانش گمان نیایش نداشت/زبانش توان ستایش نداشت... سیه گشت چون نام یزدان شنید/تهمتن سبک چون درو بنگرید»
آن زن جادوگر که تحمل نام خدا را ندار،د با بردن نام خدا رسوا و باطن شیطانیاش افشا میشود،و رستم با خنجری او را به دو نیم میکند. زن جادوگر در این خان میتواند اشاره به دنیا و تنعمهای ناچیز آن داشته باشد که یکی از امتحانهای هر کسی است که آرمانی بزرگ دارد. نکته این خان این است که زن جادوگر بسیار ضعیف است و با خنجری به دو نیم میشود و خود پهلوان با همان ناشکری و نق نق که در نغمهاش دارد، به او فرصت میدهد تا ظهور کند. حکیم فردوسی تصریح میکند که: «به گوش زن جادو آمد سرود/ همان ناله رستم و زخم رود... بیاراست رخ را بسان بهار/وگر چند زیبا نبودش نگار».
مراقبت بر خواطر و اندیشههای نهانی از آن مراقبتهای دشوار است. نیاز نیست کسی درباره متن سخنرانیهای عمومیاش خیلی مراقبت کند چرا که بنا به توقعی که مردم از او و جایگاه او دارند معمولا در این زمینه مراقبت میکند، اما اندیشههای نهان از آن کمینگاههای هولناک شیطان هستند. اینجاست که هر همنشینی میتواند اگر مراقب نباشیم خاطر و اندیشههای نهان خود را به اندیشه ما تزریق کند و نهان ما را شبیه جهان یا نهان خود کند. نیاز به هراس نیست، در همین خان، فردوسی راه نجات را بهسادگی پیشنهاد داده است؛ نام خدا را بردن و متذکر بودن نجاتبخش است.
نظر شما